بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:گشتالت درمانی
مقدمه
گشتالت درمانی یکی ازروشهای مشاوره است که فردریک پرزوهمسرش لورا آن راارائه دادند.پرزدریک خانواده یهودی متولدشد،وی بعدازاخذدرجه دکترای طب باسمت دستیارباکرت گلدشتاین وپل شیلدردرمؤسسات روانکاوی درمقام روانکاوکارمی کرد. اوازطریق تماسهای خود باورتایمر،تیلیچ،گلدشتاین، بیوبرو دیگر
صاحبنظران مجمع علمی وحرفه ای آلمان درسالهای دهه بیست وسی قرن بیستم میلادی موفق شدمقدمات گشتالت درمانی(Gestalt Therapy)راتدوین کند.
تعریف گشتالت درمانی:
آنچه که بنام گشتالت درمانی معروف شده است چیزتازه ای نیست،بلکه سازماندهی جدیدی است ازافکاری که ازقدیم الایام درزمینه های مختلف وجودداشته است.
به نظرمی رسدکه پرزدرتدوین نظریات خودازسه حوزه فکری خاص ومستقل تأثیرپذیرفته است که عبارتنداز:مکتب اصالت وجود،پدیدارشناسی اروپایی وروانشناسی گشتالت.درمکتب اصالت وجود،برتجارب زمان حال فرد،درروانشناسی گشتالت برادراک وکلی نگری ودرپدیدارشناسی برادراک فردازواقعیت تأکیدمی شود.درحالی که درگشتالت درمانی ضمن توجه به اهمیت تجربه،ادراک فردازهستی خوددرزمان حال برارگانیزم به عنوان یک کل،همچنین چگونگی ارتباط ارگانیزم بامحیط وچگونگی کسب تجربه ازجانب فردتأکیدمی شود(به عبارت دیگرتأکیدپرزرادراک وکل نگری وچگونگی واکنش فرددرمقابل پدیدها تأثیری است که پرزازمکاتب اصالت وجود،پدیدارشناسی وروانشناسی گشتالت گرفته است.درروانشناسی اصالت وجودتأکیدبرآن است که فرددرزمان حال چه تجربه ای دارد،درحالی که درگشتالت درمانی ضمن پذیرش اهمیت تجربه تأکیدبرآن است که فرددرزمان حال هستیش راچگونه درک می کند.تأکیدبرارگانیزم به مثابه یک کل وهمین طورتأکیدبرارتباط ارگانیزم بامحیط وفرایندتجربه فردازمفاهیم اساسی تفکرگشتالتی ومکتب اصالت وجوداست).
روانشناسی گشتالت که به منزله نظریه ای درزمینه ادراک بوجودآمدبرروابط متقابل میان شکل شیءوزمینه آن وفرایندهای ادراکی تأکیدداشت وواکنشی بودنسبت به شیوهای اجزانگرانه ای که سعی می کردندادراک وفرایندهای ذهنی را ازراه تجزیه آنها به اجزاویا به محتویات ذهنی مطالعه کنند. ازآغازگران نهضت روانشناسی گشتالت می توان ازورتایمر،کافکاوکهلرنام برد.
گشتالت درمانی برافکارواحساسات وبرداشت فردازدنیادرزمان حال تمرکزداردوبه گذشته فردتوجهی ندارد.دراین روش بیش ازاین که به گفتگوهای انتزاعی درموردوقایع وموقعیتهای مختلف توجه شودبرایجادزمینه برای تجربةمستقیم تأکیدمی شود.درگشتالت درمانی درمانگربه مراجع کمک می کندکه رفتارهای اجتنابی رابه سطح آگاهی بیاوردتابدین وسیله حالت تعادل درفردایجادشود،زیراهنگامی که فردازامیال،تحریکات وعواطف نخواسته خودمطلع شودمی تواندبامحیط تعادل مناسبتری داشته باشد.
توجه به زمان ومکان موجود(حال)وایجادحداکثرآگاهی،اساس گشتالت درمانی است.فردپس ازکسب آگاهی قادرخواهدبودبه کمک اصول گشتالت رابطة بین مشکل وزمینه را وسعت بخشد وموقعیتهای ناتمام راتشخیص داده ودرصدداصلاح آن برآید.منظورازموقعیتهای ناتمام نیازهای ارضانشده ای است که معمولاًفشارروانی زیادی برفردواردمی کنندورفتاراوراتحت تأثیرقرارمی دهند(کری،1996).
درگشتالت درمانی به مسائلی نظیراینکه فردچگونه بدان حالت درآمده است،یادلیل انجام کارهایش چه بوده است ویافرداچه خواهدکردوچه پیش خواهدآمدتوجهی نمی شود.معمولاً گشتالت درمانی به تمرکزدرمانی نیزمعروف است.
هدف گشتالت درمانی:هدف اصلی گشتالت درمانی رشدآگاهی ومسئولیت پذیری مراجع است.آگاهی عبارت است ازکسب دانش نسبت به محیط،یعنی اینکه هرچه فردبیشتربامحیط واقعی خوددرتماس وتعامل طبیعی قرارگیرد.
شناخت خود،که آگاهی ازهمان نیازهای ارضانشده است که بررفتارفردتأثیرمی گذارد.پذیرش وتوانایی برقراری ارتباط بامحیط ودیگران.
بدون کسب آگاهی مراجع قادربه تغییرشخصیت خودنخواهدبود.ازطریق کسب آگاهی مراجع ظرفیت مواجهه بااحساسات وعواطف انکارشدةخودراپیدامی کندودرمی یابدکه موجودمستقلی است ونیازی به وابستگی به دیگران ندارد.گشتالت درمانی به مراجع کمک می کندموانع وسدهاراازسرراه(شدن)فردبردارد تافردازحمایتهای محیطی به حمایتهای شخصی یعنی استعدادهای درونی که همان بلوغ است برسدوباکشف زندگی رشدکندوسپس به بلوغ شخصی برسد.درواقع گشتالت درمانی سعی می کندکه فردآن چیزی بشودکه هست ، زمانی که فرد به بلوغ شخصی(فردی) دست
یافت می تواندشکافهای موجوددرزندگی خودراشناخته وشیوةپرکردن آنهارابیاموزدودرجهت ایجادوحدت ویکپارچگیدر زندگی خودگام بردارد.بطورکلی می توان گفت هدف غایی گشتالت درمانی برقراری تعادل مطلوب درارگانیزم است(جاکوبس ویونتف).
هدفهای اصلی گشتالت درمانی،توانمندکردن مراجع درجهت نیل به یکپارچه ترشدن،آگاهترشدن وآزادشدن برای تجربه کردن ودرنتیجه به فعل درآوردن توانایی های بالقوه مراجع است واساس تمام هدفهای گشتالت درمانی کسب آگاهی است.
فرآیندمشاوره ای درمان گشتالتی:
به نظرزینکردرفرآیندمشاوره ای گشتالتی انتظارمی رودکه:
1.آگاهی مراجع نسبت به خودافزایش یابد،که این آگاهی ازطریق تماس بامحیط،احساس نیروهای متضاد،توجه وتمرکزکردن حواس بریک موضوع،بالابردن احساس بدنی،گوش دادن به توصیفهای کلامی و… حاصل می شود.
2.مراجع بتدریج مسئولیت تجارب خودرابه عهده بگیردودیگران رامسئول تفکرات احساسات واعمال خودنداند.
3.مهارتهاوارزشهای موردنیازبه منظورپاسخگویی به نیازهای خودرابدون تعدی به حقوق دیگران رشددهد.
4.نسبت به احساسات خودآگاهی کسب کند.
5.پس ازپذیرش مسئولیت اعمال خودپیامدهای آن رانیزبپذیردوبرای هریک ازرفتارهایش اعلام قبول مسئولیت کند.
6.تلاش کندکه بجای حمایتهای بیرونی به حمایتهای درونی متکی باشد.
7.بتواندازدیگران کمک بخواهدوبه دیگران نیزیاری رساند.
دررویکردگشتالت درمانی،خودشناسی تنهاازطریق درون نگری حاصل نمی شودبلکه درعمل بدست می آید.توجه به یک موضوع،تشخیص وجوه تمایزوتشابه موضوعهای مختلف ،به تجربه درآوردن عواطف،توصیف کلامی،بررسی رفتارهای نادرست و… به رشدآگاهی می انجامدکه همان آگاهی ازخوداست.
کل فرآیندروان درمانی مرکب ازسه فرآیندجزئی تراست.یکی خودفرآینددرمان است که همان رابطه مراجع ودرمانگراست.دیگری فرآینددرون بیماراست که بوسیله علامت ونشانه های مرضی نشان داده می شودوسومی فرآینددرون درمانگراست که به فرآیندمرضی بیمارپاسخ می دهد.فرآینددرمان یارابطه مراجع ودرمانگرتنهافرآیندی است که نمی تواندوجودنداشته باشد،بنابراین ازاهمیت فوق العاده ای برخورداراست.
به نظریونتف اگرچه درمانگردرفرآیندمشاوره به راهنمایی مراجع،ارائه تجربه ومشاهده می پردازدولی فعالیت اصلی مشاوره بعهدةمراجع است.یونتف تأکیدداردوظیفةدرمانگرایجادفضایی مناسب است که شیوهای جدید«بودن»رابه مراجع بشناساند.درمانگرگشتالتی بایدتوجه زیادی به حرکات بدنی مراجع داشته باشد،زیرانشانه های غیرکلامی اطلاعات بسیاری رادرزمینةاحساسات مراجع ابراز می دارد.صدا،حرکات،ژستهاوسایرنشانه هابیانگراحساسات واقعی مراجع هستند.علاوه براین مشاوةگشتالتی بررابطه بین الگوهای زبانی وشخصیت نیزتأکیدبسیارمی شود.الگوهای زبانی مراجع اغلب بیانگراحساسات،تفکرات ونگرشهای اوهستند.درواقع یک مشاورخوب درسخنان بی معنای مراجع دقت نمی کند،بلکه به شکل ظاهری کلمات مراجع می نگرد.
مشاوردرجریان درمان کاملاً فعال است وباقدرت واعتمادبه نفس عمل می کند،ولی ازقدرت به منظوررضای خاطرخویش استفاده نمی کندروی این اصل اشخاص محتاط،محافظه کاروکسانی که ترجیح می دهندرفتارشان فقط مبتنی برانعکاس مطلبی باشدکه مراجع اظهارداشته است وهمینطورافرادی که به تجربیات خودشان آگاه نیستند،نمی توانندبه شیوه گشتالتی انجام وظیفه کنند.درگشتالت درمانی ازتشخیص وبرچسب زدن استفاده نمی شودزیراتشخیص فرارازمشارکت درفرآیندفعال ارتباط مشاورومراجع محسوب می شود.
مشاورگشتالتی همه آن چیزهایی راکه درشخص جریان دارددقیقاًموردتوجه قرارمی دهد،یعنی هرآنچه راکه مراجع فکرمی کند،احساس می کند،انجام می دهد،بخاطرمی آورد ویابا اعضای حسی خوددریافت می کندوتمام اینهارابه منزلةداده های رفتاری درنظر می گیردتابتواندبه رویدادهای تجربی برحسب واژهای کاربردی اشاره بکندواصولی رابرای تغییرآنهاپیشنهادکند.درگشتالت درمانی مشاورازواژه«چرا» احترازمی کندبه این دلیل که فقط موجب دلیل تراشی می شودوبه فهم ودرک مشکل اصلی نمی انجامد،درصورتی که استفاده ازواژه«چگونه»موجب شناسایی رفتاروتمام وقایع جریان درمان می شود.سئوالاتی ازقبیل«اکنون چگونه نشسته ای؟»و«اکنون چگونه حرف می زنی؟»و«داری بادست راستت چه می کنی؟»ویا«اکنون صدایت چگونه است؟»به مراجع کمک می کندکه آن چیزی بشودکه هست نه آنکه چیزی بشودکه نیست ولی آرزو دارد باشد.
مشاورگشتالتی درصددایجادآرامش خاطر،حس آزادی،انعطاف پذیری درارتباط بادیگران کمک گرفتن ازنیروهای درونی برای حل مشکلات وخلاقیت درمراجع است.فردی که به عنوان مراجع به مشاورمراجعه می کنددرصددتعالی بخشیدن ارزشهای خوداست وبه بهبودکیفیت ارتباطی خود بادیگران می اندیشد.بدین منظورمراجع بایدرفتارها واعمالی راکه درصدد تغییر آن است مشخص کند،سپس با کمک مشاوربه آزمودن تجارب مختلف بپردازدونسبت به نادرستی رفتار خودآگاهی کسب کند.درطی فرآیند مشاوره،مراجع بایدبتواند توجه خودرا ازحمایتهای محیطی به سوی حمایتهای شخصی معطوف داردوزمینةبلوغ فکری رابرای خود مهیا سازد.تعامل بامحیط،آزمایش تجربه وآگاهی ازاصول مهم گشتالت درمانی هستند.
به نظرپرز دربرخورد بامراجع باید تلاش کردتا فهمیداواز چه چیزاجتناب می ورزد.پس موقعیتی فراهم کردکه مراجع بتوانداحساسات وعواطف خودراتجربه کندوازاجتناب بپرهیزد.مراجع بایدبه آنچه درزمان حال تجربه می کندوچگونگی وقوع اجتناب درتجارب اینجا واکنون آگاهی یابد.بنابراین درمانگرباید مراجع راوادار کندکه ازحالت تنگنا ومعذوریت بگذرد،یعنی کاملاًبا آن درگیرشودبه طوری که بتوانداستعدادهای بالقوةخودش رارشدوتوسعه دهد،این کار ازطریق فراهم آوردن موقعیتهایی که مراجع ازطریق آن بتواند حالت تنگنا راتجربه کند.سپس ازطریق ناکام کردن اوانجام می گیرد،یعنی بعد ازفراهم آوردن موقعیتها بیماررا ناکام می کنیم تاباسدهاوموانع خودش وباشیوه اجتناب خویش رودررو قرار گیرد.
پولسترسه مرحله رادر فرآیند مشاوره مشخص کرده است:
1.مرحلة اکتشاف: مراجع بینش واقع گرایانه وجدیددربارةخودو موقعیت خودکسب می کند.
2.مرحلة انطباق:این مرحله مستلزم شناخت مراجع نسبت به قدرت انتخاب خوداست.مراجع رفتارهای جدیدی را درمحیط حمایتی نشان می دهدوسپس این رفتارهارا به تمام موقعیتهای دیگرگسترش می دهد،درابتدا انتخاب مناسب ازجانب مراجع ممکن است ناشیانه صورت گیرد،ولی حمایت مشاوربه تدریج مهارتهای لازم رادر انطباق با مسائل ومشکلات درموقعیتهای مختلف کسب می کند.درفرآیندمشاوره،مشاور دریک سیستم حمایتی،مراجع رابه عمل و
کسب تجربه باشیوهای جایگزینی ومناسب تشویق می کند.
3.مرحلةجذب:این مرحله مستلزم این است که مراجع چگونگی تأثرگذاری برمحیط رایادبگیرد.دراین صورت مراجع احساس می کندظرفیت وتوانایی مواجه شدن بامسائل ومشکلات زندگی رادارد.دراین مرحله مراجع یادمی گیردکه چگونه شانس دریافت آنچه راکه ازمحیط نیاز داردبه حداکثربرساند.
درفرآیند مشاوره تمرین وتجربه ازاهمیت بسیاری برخوردارند.تمرین عبارت است ازبه کارگیری تکنیکهایی که مراجع رابرای مواجه با هیجانات خاص نظیر خشم آماده می سازد.تجربه نیز براثرتعامل بین مشاورومراجع ایجاد می شود.تجربه ویادگیری اساس یادگیری تجربی هستند.
زینکر جلسات درمان رابه عنوان مجموعه ای ازتجارب تلقی می کندکه راه رابرای یادگیری تجربی مراجع بازمی کنند.به نظریونتف(1993)درگشتالت درمانی تجربه پیش ازاین که به عنوان یک تکنیک درنظر گرفته شود جزءلاینکف فرآینددرمان است.
علی رغم این که یادگیری زمینه رابرای ایجاد تجربه مهیا می کند،تجربه فرآیندی مشترک است که مشارکت فعال مراجع رامی طلبد.تجربه شیوه ای است برای ازسرخارج کردن تعارض های درونی مراجع وکمک به اوبرای به کارگیری این تجارب درمحیط زندگی خود.تجربه مراجع راتشویق می کندکه داوطلبانه ومبتکرانه از
توانایی هاوامکانات خود درجلسات درمان استفاده کند.تجربه های مشاوره گشتالتی اشکال گوناگونی دارد:
تصور موقعیتی تهدید کننده،گفتگوبین مراجع وفردی که برای اواز اهمیت برخوردار است،بیان خاطرات ووقایع دردناک زندگی، تجسم کردن تجربه های خاص زمان حال،ایفای نقش،تمرکزروی ژست ها،حالات بدنی وسایرعلائم غیرکلامی که بیانگرحالات درونی هستندوگفتگوبین جنبه های متعارض درون فرد.درخلال این تجربها مراجع احساسات همراه باتعارض هاراتجربه می کند(پولستر).
برای اینکه درفرآیندمشاوره تجارب گشتالتی مفیدواقع شوندبایدموارد
زیررعایت شود:
1.مشاورمی بایست درموردزمان وملاک پایان درمان شناخت کافی داشته باشد.
2.برای اینکه مراجع ازتجارب ایجاد شده بیشترین سودراببرد،مشاورباید دقت کافی درانتخاب زمان ایجاد تجربه داشته باشد.
3.ماهیت تجربه به مشکلات فردوآنچه فرد تجربه می کندبستگی دارد.
4.هنگامی که مشاور به فرهنگ مراجع توجه کافی کندوبه آن احترام بگذارد،تجارب ایجاد شده درجلسات مشاوره بیشترین کارآیی رادارند.
5.برای ایجادتجربه نقش فعال مراجع برای خود اکتشافی ضروری است.
6.انعطاف پذیری مشاوردراستفاده ازتکنیکها وتوجه به چگونگی پاسخهای مراجع درفرآیند مشاوره ازاهمیت بسزایی برخوردار است.
7. تأمل مشاوردر فرآیند مشاوره،موجب درک بیشتر مراجع ازتجارب ایجاد شده می شود.
8.مشاوربایدتکالیف مراجع رابه گونه انتخاب کندکه احتمال موفقیت اودرانجام آن وجودداشته باشد.
9.مشاورباید تجاربی راکه برای جلسات مشاوره وخارج ازآن مناسبند شناسایی وکفکیک کند.
علی رغم اینکه پرز اعتقادچندانی به کفکیک نداشت،تکنیکها می توانندابزارسودمندی برای کمک به مراجع درکسب آگاهی های عمیقترتجربه تعارضهای درونی،حل ناهماهنگی هاودوگانگی هاوتگمیل نیازهای ناتمام باشند.
لوتسکی وپرزبرخی ازتکنیک هاراتوصف کرده است:
1.تمرین گفتگو:مراجع بخشهایی ازشخصیت خودراکه متعارض اندوتجربه شده اند،انتخاب وبین آنهاگفتگو برقرار می کند.این بخشهای شخصیت شامل جزءحاکم شخصیت (فراخودیا الزامها) درمقابل جزءمطیع وپیروآن(جزءمقاوم منفعل)،حالت تهاجمی درمقابل حالت منفعل،شخصیت خوب درمقابل شخصیت رذل،مذکردرمقابل مونث ویک سلسله دوقطبیهای دیگرمی شود.ازمراجع خواسته می شودکه بین هریک ازدوقطبیهای موجودگفتگویی برقرار کندتا سرانجام به آگاهی بهتری دست یابد.
2.دورچرخیدن:که درآن ازمراجع خواسته می شودتااگر چنانچه گفته
یااحساسی دارد،درصورت تمایل دوربچرخدوآن رابه افراددیگر جلسه گوید.این تکنیک ممکن است اعمالی مثل لمس کردن،دلجویی ونوازش،مشاهده ومتوحش کردن رانیزدربرداشته باشد.
3.موضوع ناتمام:که دراینجا هرموقع که مراجع کاریا موضوع ناتمامی داشته باشدازاو خواستهمی شودبه پایان رساندوتمام کند.
4.مسئولیت پذیری:ازمراجع خواسته می شودمسئولیت رفتارهای خود رابپذیردوآن راباصدای بلند ابراز دارد،وبه دنبال هربیانی دربارة خودش واحساساتش عبارت«… ومن مسئولیت آن رامی پذیرم»رابیاورد.مثلاًبگوید«من آگاهم که پایم راحرکت می دهم ومن مسئولیت آن رامی پذیرم»یا«من آگاهم که نسبت به دوستم احساس تنفرمی کنم ومن مسئولیت آن را می پذیرم».
5.رازداری:مراجع یاد می گیردرازی راپوشیده نگه داردوتصور کنداگردیگران آن رابفهمندچه واکنشی نشان می دهند.دراین حالت کم کم دلبستگی اوبه این راز روشن خواهد شدواحساس گناه وشرمساری اوکشف خواهد شد.
6.فرافکنی:وقتی که مراجع ادراکی رابیان می کندکه مؤیدیک فرافکنی است،مشاورازاومی خواهدتانقش مشخصی راکه دراین فرافکنی وجوددارد بازکند وبدین ترتیب کشمکش خودرا در این زمینه کشف کند.
7.وارونه سازی:درآن از مراجع خواسته می شودنقش رفتاری متضادبا
رفتار خودراایفا کند(مثلاًبه جای آنکه منفعل باشد،باانرژی ومهاجم باشد)تابدان وسیله باجنبه های پنهان شخصیت خودتماس حاصل کندوآنها راتشخیص دهد.
8.تماس وعقب نشینی:تمایل طبیعی به عقب نشینی امری شناخته شده وموردقبول است ودر درمان،مراجع مجازاست که به تناسب ازعقب نشینی موقتی احساس امنیت کند.تماس وعقب نشینی،هردودر درمانمقول به نظرمی رسندومراجع ودرمانگرمطابق یک طرح مناسب وموزون به موقع ازهریک استفاده می کند،ولی استفاده مداوم پیوسته ازهریک از آنها به هیچ وجه توصیه نمی شود،چراکه تماس وعقب نشینی فقط درمواقع مناسب موردقبول است.
9.مشاورسؤال می کند«آیامی توانی بااین احساس خودبه سرببری؟»:به هنگامی که مراجع درحالت عاطفی شدید قرار داردواحساس گیجی،یأس وناکامی شدیدمی کند،مشاوراز او می خواهد تا موقتاًبا احساس خودش بسازد ولی ادراکات وتصوراتش رابازگوکند،مشاوربه مراجع کمک می کندتا موفق شودتصور وادراکاتش رااز هم تمیز دهد.
10.تکرار:دراین طرح ازمراج خواسته می شودتارفتاریابیانی راچندین مرتبه تکرار کندوحتی دربرخی مواردرفتار را به رقصی تبدیل کندویا صدا رابلندترومؤکدترکندتابدین وسیله به احساس خودآگاهی بیشتری برسد.
نتیجه اینکه گشتالت درمانی درزمینة افرادنابهنجار،تربیت گروهای حرفه ای درزمینه آگاهی درکلاس درس ودرمورد کودکان مضطرب ومراکز مراقبت کودک بکار گرفته می شود.اطلاعات حاصل ازراه خواندن نظریه وتکنیکهای گشتالت عملاًسودمند نخواهد بودواین اطلاعات باید توأم باتجربه وکارورز ونظارت دقیق باشد.استفاده ازگشتالت درمانی درموارد گروهی امری عادی است ولی اغلب به صورت مشاورة فردی دروضعیت گروهی اجرا می شود.
منابع:مشاوره(مبانی روان شناختی)-محمدخدایاری فرد.
نظریه های مشاوره وروان درمانی-عبدالله شفیع آبادی و غلامرضاناصری.
مشاوره گروهی:
تعاریف راهنمایی ومشاوره گروهی:
درراهنمایی انفرادی،مشاوربا یک مراجع سروکاردارد وبه جمع آوری اطلاعات وشناسایی فرداقدام می کند.درحالیکه درراهنمایی گروهی تعداد مراجعان بیش یک نفراست.راهنمایی گروهی تجمع افراداست که برای رسیدن به هدف ویاهدفهای معینی فعالیت می کنند.درراهنمایی گروهی هدفها،نوع عضویت،نوع رهبری،وموقعیت گروه ازعواملی تعیین کننده اند.
به نظرماهلر(1969)هدف اصلی راهنمایی گروهی کسب اطلاعات درزمینه گروهی فعالیت سازمان یافته ای است که ازایجادمشکل پیشگیری می کند.مثلاًبا ارائه اطلاعات شغلی به صورت گروهی،به دانش آموزان ومراجعان کمک می شودتا حتی الامکان انتخابهای نادرست انجام ندهندودرآینده بامشکلاتی مواجه نگردند.لذافعالیتهای راهنمایی جنبه پیشگیری دارند.تعدادشرکت کنندگان درراهنمایی گروهی معمولاًبیست تاسی وپنج نفرمی باشدودرصورت وجودامکانات کافی می توان این عده راافزایش داد.
درانجام راهنمای گروهی رهبرگروه به تخصص وتبحرخاصی نیاز ندارد.زیرا درچنین گروهی حل مشکل ویامسئله عاطفی وروانی مطرح نیست وتقریباًهر فردی می تواندراهنمایی گروهی رااجرا کند.معلم نیز ازعهده انجام راهنمایی گروهی بخوبی برمی آید.معمولاً
درراهنمایی گروهی ازابزارووسائل متعددی نظیرفیلم،اسلاید،بروشور
شغلی وغیره استفاده می شودتایادگیری تسهیل گردد.راهنمایی گروهی برای تمام دانش آموزان ومراجعان ضرورت دارد.می توان باارائه واحدهایی درزمینه راهنمایی،معلمان رابا راهنمایی گروهی آشناساخت وفعالیتهای متعددراهنمایی راکه در مدارس ضرورت داردوبه آنها واگذار کرد.
مشاوره گروهی با راهنمایی گروهی تفاوت دارد.به اعتقاداولسن(1970)مشاوره گروهی یک سلسله فعالیتهای سازمان یافته است که باتعداد معینی شرکت کننده دریک زمان انجام می گیرد.این فعالیت ها جنبه درمانی وپیشگیری دارند.درمشاوره گروهی گاهی یک وهنگامی دومشاوربا تقریباً هشت نفرشرکت کننده دورهم می نشینندوبه بررسی وتجزیه وتحلیل موضوعی عاطفی وروانی می پردازندوتلاش می کنندراه حلی برای مشکل بیابند.ازاینرو،هدف مشاوره گروهی دروهله اول معمولاًحل مشکل ودرمرحله بعدجلوگیری ازبروز مشکلات می باشد.
رهبری جلسات مشاوره گروهی،به تخصص وتبحرنیازداردو هر فردی نمی تواندمشاوره گروهی راتشکیل وآنراباموفقیت هدایت کند.رهبرگروه علاوه برگذراندن دورةآموزش رهبری گروه باموفقیت
بایدشخصاًدر چندین جلسه گروهی به عنوان عضوشرکت جویدوگروهایی رانز تحت نظارت متخصصین سرپرستی کندتابتواند
مشاوره گروهی راتشکیل واداره کند.
روش مشاورةگروهی:
مشاورگروهی که مستلزم ایجاد رابطه ای عاطفی است،برای رسیدن به هدفها ومقاصدگوناگون ومتعددی تشکیل می شود.اصول تشکیل مشاوره گروهی برای دانش آموزان دورةراهنمایی ودبیرستان رانمی توان به سایرگروهها نظیر گروه دانشجویان دانشگاه،خانواده ها،وبیماران روانی نیزتعمیم داد.مهمترین عامل درتشکیل مشاورةگروهی،تعیین هدفها ومقاصدگروه می باشد.توصیه می شودبه هنگام تشکیل مشاوره گروهی خصوصاًدرمدارس،نوع مشکلات هریک ازاعضای شرکت کننده قبلاًمشخص گرددودربارة لزوم وضرورت تشکیل گروه،بررسی های مقدماتی به عمل آید.برای اینکارمعمولاًانجام یک مصاحبه تشخیصی کوتاه مدت باهریک ازداوطلبان شرکت درمشاوره گروهی لازم بنظرمی رسد.
مشاور درتشکیل مشاوره گروهی،بایدگامهای زیررا رعایت کندتا گروه به هدفهای تعیین شده نائل آید.به بیانی بهتر،فرآیندتشکیل مشاوره گروهی رامی توان بشرح زیربرشمرد:
گام اول-انتخاب اعضاء:
بین اعضای گروه درزمینه های جنس،سن،آشنایی های قبلی متفاوت های شخصیتی بایدهماهنگی موجودباشد.درصورتی که بین تجارب گذشته اعضای گروه، تفاوت های فاحشی موجود باشد اعضای گروه
قادرنخواهدبود بطوردرست ومناسبی بایکدیگرارتباط برقرارسازند.چون تشابه بیش ازحدنیز مانع پیشرفت فعالیتهای گروهی می گردد،ازاینروباید سعی شودبین تجربیات وزمینه های قبلی اعضای گروه حتی الامکان تعادلی موجودباشد.
به منظورانتخاب اعضاء،معمولاًیک مصاحبه تشخیصی باکلیه داوطلبان شرکت درمشاوره گروهی لازم وضروری است.این مصاحبه مقدماتی،بدان سبب انجام می گیردکه داوطلب انتظارش راازخود واز گروه بشناسد؛ناراحتی هاونگرانی های خودرابطور کلی شناسایی کند؛به شرکت مجدّانه درگروه تشویق گردد؛میزان تمایلش به بحث درباره مشکلاتش درگروه مشخص شود؛وبا برخی ازقوانین اساسی گروه آشناگردد.این مصاحبه مقدماتی همچنین به مشاورفرصت می دهدتا مناسب ترین افرادرا بایکدیگردریک گروه قرار دهد.
برخی ازمتخصصان(نظیراولسن،1970)تشخیص ومصاحبه مقدماتی باداوطلبان شرکت درمشاوره گروهی رالازم وضروری می دانندوعقیده دارندکه مشاورباید درانتخاب وگزینش اعضای گروه آزادباشد تاکسانی را که احتمالاًاز مشاوره گروهی سودبیشتری خواهندبردبرگزیند.
درمصاحبه مقدماتی،ابتدامشاور علل انجام چنین مصاحبه ای رابرای داوطلب تشریح می کندواظهار می داردکه به خاطرایجادهماهنگی درگروه برای کمک بیشتروپیشرفت سریع تر،انجام مصاحبه مقدماتی
ضرورت دارد.سپس ازداوطلب می خواهدکه با اعتمادبه مشاور،درباره مشکلی که هم اکنون باآن مواجه است صحبت کندوانتظارات وهدفهایش ازشرکت درگروه راتوضیح دهد.به موازات مصاحبه مقدماتی،می توان درمدرسه اطلاعات کلی درباره مشاوره گروهی وهدفهای آن تهیه ودردسترس تمام دانش آموزان ومراجعان قرار داد.
گام دوّم-اندازه گروه:
معمولاًتعداداعضاء درمشاوره گروهی،بایدشش الی دوازده نفرباشد.درتعیین تعداداعضای مشاوره گروهی،هدفهاونیزنوع مشکلات اعضای گروه تأثیربسزایی دارند.بدین معنی که درصورت وجودمشکلات عاطفی شدیدتر،گروه معمولاًبا کمترین تعدادیعنی شش نفرتشکیل می شود.معمولاًتشکیل مشاوره گروهی باکمتر ازپنج نفرنمی تواندمفیدباشد.زیرا اولاً الگوهای رفتاری اعضای گروه محدوداست.ثانیاً فشلرهای وارده برهرفرد،جهت مشارکت درفعالیتهای گروهی زیادمی باشد.درحالیکه اگرتعداد اعضاء بیش ازپنج نفرباشد،تنوع تجربیات وزمینه های قبلی اعضاءباعث یادگیری بیشترمی گردد.اگرتعداداعضای شرکت کننده درگروه بیش ازده نفرشود،احتمالاًبه برخی ازاعضاءتوجه کافی معطوف نخواهدشدو درنتیجه مشارکت آنها به حداقل خواهدرسید.رهبری گروهی نیزبا توجه به اندازه گروه تغییرمی کند.معمولاًدرگروه های کوچکتر،اداره رهبرتأثیربیشتری برتصمیمات گروهی دارد.درحالیکه درگروه هایی با
باتعدادبیشتر،چون مشکلات متنوع است وعکس العمل های بین اعضاءزیاد می باشدتصمیم نهایی توسط کل اعضاءاتخاذ می شودوادارةرهبربر تصمیمات گروهی تأثیرکمتری دارد.همچنین درگروه های کوچکتر،رهبری گروه ساده تروآسان ترانجام می پذیرد.
درحالیکه درگروه های بزرگتر،رهبرگروه تاحدودی مشکلتر است.لذابه مشاوران توصیه می شودکه درآغاز کار،تعداداعضای مشاوره گروهی رادرحداقل نگه دارندتاتجارب کافی بدست آورندوسپس به مرورزمان اعضای گروه راافزایش دهند.
همچنین چگونگی ترکیب اعضای گروه ازنظرجنس،موقعیت اجتماعی،شغل وسن درنحوةکارکرد گروه مؤثراست.معمولاً هرچه گروه متجانس ترباشد،اختلافها وتضادهای درون گروهی کمترخواهد بود.به عبارت دیگرهرچه اعضای گروه متجانس ترباشند،تفاوت درعقاید ونظریات کمتر است وبرعکس هرچه اعضای گروه نامتجانس تر
باشند،امکان پیدایش تفاوتها وتضادها بیشترمی شود.
گام سوم-تواترتشکیل جلسات:
جلسات مشاوره گروهی،معمولاً هفته ای یکبارتشکیل می گردد.تواترتشکیل جلسات را می توان باتوجه به هدفها درصورتی که ضرورت ایجاب کندتشکیل می گردد.ماهلر(1969)معتقداست که اگراعضاء دارای مشکلات حادی باشندکه گروه درتخفیف آلام می تواند
مؤثرواقع شود،جلسات گروهی باید همه روزه و یا لااقل سه باردر
هفته تشکیل گردد.
گام چهارم-تداوم جلسات:
به نظرماهلر(1969)معمولاًده جلسه رامی توان زمان لازم برای حل مسائل ومشکلات درجلسات مشاوره گروهی محسوب داشت.درعین حال دراین زمینه قانون کلی وثابتی وجودنداردوجلسات مشاوره گروهی تازمانی ادامه می یابدکه اعضای گروه به هدفهای تعیین شده نائل آیند.درهرجلسه بایداز پیشرفتهای اعضاء درنیل به هدفها،ارزشیابی به عمل آیدتا براساس آن بتوان تعدادتقریبی جلسات آینده راپیش بینی کرد.
گام پنجم-طول هرجلسه:
طول هرجلسه مشاوره گروهی،با تواترتشکیل آن درهفته بستگی دارد.اگرگروه درهفته یکبارو یادوبار تشکیل گردد،وقت هرجلسه یک ساعت خواهدبود.ولی چنانچه جلسات مشاوره گروهی هردوهفته یکبار تشکیل شود،زمان هرجلسه دویا سه ساعت خواهدبود.زمان هرجلسه مشاوره گروهی به نوع گروه نیزبستگی داردمثلاًدرگروه ماراتن،زمان هرجلسه بیست وچهارالی چهل وهشت ساعت متوالی می باشد.
گام ششم-فراهم آوردن موقعیت:
درمحلی که مشاوره گروهی درآن تشکیل می گردد،بایدبریا تمام اعضاءفضای کافی وجود داشته وازهیاهو ومزاحمت دیگران دورباشد.
معمولاًاگراعضای گروه دورهم وبصورت دایره برروی صندلی ویا روی زمین بنشینند،آرامش بیشتری احساس خواهندکرد.مطالب جلسات مشاوره گروهی رامی توان برروی نوارضبط ودرمواقع لازم ازآن استفاده کرد.ضبط محتوای جلسه بایدباتوافق اعضای گروه انجام پذیرد.
گام هفتم-مشارکت اعضاء:
هرفردی که برای نخستین باردرجلسه گروه شرکت می کنددرمراحل اولیه بایک سری سؤالات ومسائل مواجه می شودکه برخی ازآنها ذیلاً درج می گردد.شناسایی این نکات مشاوررا درتشکیل وهدایت گروه یاری خواهدکرد.بعلاوه تازمانی که فردبرای خودجواب قابل قبولی نیابد قادربه مشارکت واقعی وفعال درگروه نخواهدبود.
گام هشتم-تشخیص انواع گروه:
گروه راباتوجه به نوع شرکت کنندگان،می توان به دونوع تقسیم کرد.اگراعضاءبامیل وخواست خوددر گروه شرکت کرده باشند،گروه داوطلب نامیده می شودواگر به عللی اعضاءبه شرکت درگروه وادارشده باشند،گروه اجباری نامگذاری می گردد.توصیه می شودشرکت درمشاوره گروهی آزادباشدوبه هیچوجه افرادبرای شرکت درگروه تحت فشارقرار نگیرند.اگرکسی بطور داوطلب وآزاد درمشاوره گروهی شرگت کرده باشد ، باعلاقه بیشتری درفعالیتهای
گروهی مشارکت خواهدکرد.درحالیکه اگرمجبوربه مشارکت شده باشد،دربرابر فعالیتهای گروهی مقاومت خواهدکردومانع پیشرفت گروه خواهدگردید.
گام نهم-تعیین گروه بازوبسته:
ازنظرنوع مشارکت اعضاء گروه به دونوع بازوبسته تقسیم می شود.گروه بازگروهی است که درهر زمانی عضوجدیدمی تواندوارد گروه گرددویا عضوی ازآن خارج شود.ولی درگروه بسته،تاپایان فعالیتهای گروه،خیچ عضوجدیدی نمی تواندبه عضویت گروه پذیرفته شودوگروه باهمان تعداد اولیه کارخود راادامه می دهد.معمولاًگروههایی که برای حل مشکلات عاطفی تشکیل می گردند،ازنوع گروه بسته می باشند.نوع گروه دراولین جلسه با توافق اعضاءمشخص می شود.
گام دهم-پایان دادن به جلسه گروه:
پایان دادن به جلسه مشاورگروهی،نظیرآغاز جلسه ازاهمیت خاصی برخورداراست.درپایان بخشی به جلسه مشاوره گروهی،بایذاز فنونی استفاده شودکه رعایت آنها موجب افزایش کارآیی گروه می گردد.ازآن جمله اینکه مشاور بایددقایقی قبل ازپایان جلسه،فرار رسیدن ختم جلسه را اعلام دارد.دراین فاصله باید محتوای بحث جلسه مشاوره گروهی،خلاصه وازآن نتیجه گیری شود.مشاورمی تواندشخصاً ویابه کمک اعضاء محتوای بحث جلسه گروه راخلاصه
ونتیجه گیری کند.پایان دادن به جلسه مشاوره گروهی بدون نتیجه گیری کارصحیح وپسندیده ای نمی باشد.درخاتمه بایدبا توافق اعضاء وقت جلسه آینده تعیین گردد.
خلاصه:
تشکیل واداره جلسات مشاوره گروهی به تخصص نیاز دارد.بریا تشکیل مشاوره گروهی،ابتدا بایدبه گزینش اعضاءاقدام شود.تعداداعضاء پنج تادوازده نفراست که اغلب ازطریق مصاحبه تشخیصی انتخاب می شوندقبل ازحضور درجلسه مشاوره گروهی،بایداطلاعات لازم درباره قوانین گروه دراختیار اعضای گروه قرار گیرد.پرسشنامه ای ارائه گردیدکه بدانوسیله می توان مشکلات داوطلبان راتشخیص دادوآنان رابراساس اطلاعات حاصله به شرکت درگروههای خاص راهنمایی کرد.تعداداعضای گروه،درتعیین جهت ونوع فعالیتهای گروه تأثیربسزایی دارد.باافزایش تعداداعضای گروه نیاز به ایجادسازمانی منظم تردرگروه بیشتر می شود.همچنین باافزایش تعداداعضای گروه برقراری رابطه حسنه وکنش متقابل بین اعضاء مشکل ترمی شود.زمان وطول جلسات مشاوره گروهی به اهداف ونوع گروه بستگی دارد.علاقه مندی اعضاءبه مشارکت درگروه عامل مهمی درموفقیت گروه محسوب می شود.درارتباط بامشارکت اعضاءمی توان به مواردی نظیر اهداف،هویت،هماهنگی،اقتدار،صراحت
واعتماداشاره کرد.همچنین بایدمشخص شودکه آیاگروه ازنوع بازیا بسته است.پایان دادن به جلسه مشاوره گروهی نیزفنونی دارد که بایدرعایت گرددتا کارآیی گروه افزایش یابد.
منبع:پویایی گروه ومشاورة گروهی-دکترعبدالله شفیع آبادی
اگه درمورد مشاوره مصلب داری رو کن؟( قسمت نظر دهید)
کسیکه چرایی در زندگی دارد باهر چگونه ای خواهد ساخت
ما شش نفر(نظریه تحلیل تبادلی)
زنی سی و چهار ساله که ناراحتی اش بی خوابی و دلشوره ی دائمی بود ، به من مراجعه کرد و گفت : «نمی دانم با بچه هایم چکار کنم .» به طور فزاینده ای عصبانی بود ، در همان جلسه اول ناگهان به گریه افتاد و گفت :« شما کاری می کنید که من حال دختر بچه های سه ساله را پیدا کنم » صدایش ضعیف و شکسته بود ، و رفتارش نیز مانند دختر بچه ای کوچک بود . از او پرسیدم چطور شده که احساس میکنی یک دختر بچه سه ساله هستی؟ او در جواب گفت:«
نمی دانم ... ام ناگهان انگار احساس بدی دارم و احساس می کنم که در زندگی شکست خورده ام» گفتم: « بیا در باره ی بچه ها حرف بزنیم و به طور کلی در باره ی خانواده شاید بتوانیم چیزی در درون تو کشف کنیم که باعث این احاس شکست و نومیدی شده است» دقایقی بعد طی همان جلسه ، صدا و رفتار زن تغییر کرد. او اکنون در در میان حرفهایش با لحنی جدی و قاطع گفت:« خب مگر پدر و مادر ها حق ندارند ؟ بچه ها را باید سر جایشان نشاند»
در طی یک ساعت روانکاوی این مادر به سه حالت کاملاً مختلف و جدا از هم تغییر کرد .
1) یکی حالت کودکی کوچک که احساس نومیدی روح او را تسخیر کرده بود.
2) دوم مادر که به حق خود آگاهی داشت
3) سوم زن بالغی که بادلیل و برهان حرف می زد و مادر سه بچه بود.
شاید تا الآن متو جه بحثی که به حول و قوه ی الهی شروع کردهایم شده باشید بله
Transactional analysis نظریه ی تحلیل تبادلی
من خیلی به این نظریه علاقمنم و سعی می کنم یه کمی از این لذت رو به خوانندگان عزیز م هدیه کنم.
اول از چند پیش فرض استفاده می کنم
1» هر فرد زمانی کودک بوده است
2» هر انسانی که بافت مغزی اش کارکردی کافی دارد، بالقوه دارای توان کافی برای آزمون واقعیت اشت
3» هر فرد باتلغ ، عملاً والدین یا جانشین والدین داشته است.
به طور خلاصه هر فرد از لحاظ پدیده شناسی و کارکردی خود را به سه صورت «حالت من والد» ، «حالت من بالغ » ، « حالت من کودک»
ظاهر میسازد
والد
والد شامل انبوهی از اطلاعات است از رویدادهای خارجی در مغز که بدون سوال و حتی با زور تقریباً در پنج سال اول زندگی فرد دریافت می شود. این ضبطها دوره ای قبل از « قواعد اجتماعی فرد را شامل می شود(قبل از مدزسه). تمام چیزهایی که کودک از پدر و مادرش می بیند و یا می شنود در نوار والد ضبظ می شود . برای هر فرد جنبه والد مخصوص و منحصر به خود اوست. زیرا نوارهای ضبط شده او از تجربه های اولیه زندگی با پدر و مادر خودش برای او مخصوص و منحصر به فرد است.
در جنبه والد شخصیت انسان تمام پندها اخطارها ، قوانین و مقرراتی که بچه از پدر و مادر خود شنیده و یا رفتار آنها را دیده محفوظ است.
از سوی دیگر محبتها ، بقل کردن ها ، خنده ها و صداهای شیرین ناشی از خوشحالی مادر و صورت سرور پدری که به بچه مباهات می کند همه در والد ضبط شده اند.
بعد مرحله ی هشدارها و اخطارهای دیگر فرا می رسد «پسرم، هرگز دروغ نگو»
«هیچوقت به حرف مردم اعتماد نکن»« به زنها اعتماد نکن».
این نوارها بازنواخته می شوندحال اگر پدر و مادر فرد با هم هماهنگی داشته باشند والد او قوی و نرمال می شود ولی اگر والدین با هم تعارض داشته باشند در چنین صورتی والد رویهمرفته ناجور و ضعیف و شکسته خواهد بود.
یکی از قوی ترین راههایی که والد از طریق وارد زندگی حال حاضر ما می شود «گفتگوی درونی» استکه در آن بارک ا... ها و هشدارها و اتهام های زمان کوچکی را می شنویم کسی که طرف مقابل این گفتگو است کودک است.همان بچه ی هنوز به مدرسه نرفته ای که در ذهن ماست. می توانیم درست مثل همان روز ناراحت بشویم ، کاشکی، چرا اینکار رو کردی؟، چرا این کار رو نکردی؟،
... مردم احتمالاً تنها زمانی می توانند ما را ناراحت کنندکه والد مارا برانگیزند و این به نوبه خود ما را از درون مورد اتهام قرار می دهد.
این قسمت اول نوشته هایم در باره نظریه ی تحلیل تبادلی بود. چطوره
سازمان بهداشت جهانی ، بهداشت روانی را اینگونه تعریف میکند: "بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت قرار دارد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای روانی و جسمی ، بهداشت به معنای نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست."
انجمن بهداشت روانی کانادا در یک دید جامع بهداشت روانی را در سه قسمت "نگرشهای مربوط به خود ، نگرشهای مربوط به دیگران و نگرشهای مربو به زندگی" تعریف میکند. از نظر این انجمن بهداشت روانی یعنی : "توانایی سازگاری با دیدگاههای خود ، دیگران و رویارویی با مشکلات روزمره زندگی."
بهداشت روانی افراد متاثر از عوامل متعددی است، اگر چه این عوامل به صورت جداگانه مورد مطالعه قرار میگیرند ولی در واقع این موضو ع چند وجهی متاثر از یکدیگر است. بدین معنی که افراد به علت شرایط محیطی یا عوامل فردی تعادل و آرامش روحی شان دچار تغییراتی میشود و هر چه شدت این عوامل زیادتر باشد، تاثیر و تهدیدش بیشتر خواهد بود. عواملی همچون : "عدم برآورده شدن نیازهای اولیه، ناکامی، استرس، یادگیری، مسائل اجتماعی و رسانه های جمعی و... از عمده ترین تاثیرگذاران بر بهداشت روانی هستند.
هدف این نوع از بهداشت روانی ممانعت از شروع یک بیماری یا اختلال است، "با حذف عوامل کلی کاهش عوامل خطرساز ، تقویت مقاومت افراد ، دخالت در فرایند اختلال" بدست میآید." برنامههای آموزش بهداشت روانی (نظیر آموزش والدین برای تربیت کودکان ، آموزش تاثیرات مصرف الکل و مواد و...)، برنامههای بالا بردن کارایی و توان افراد (نظیر برنامههای تقویتی برای کودکان محروم) ، ایجاد سیستمهای حمایت اجتماعی (نظیر بیمههای درمانی ، ایجاد و حمایت از گروههای محلی و اجتماعی حمایت کننده از افراد مبتلا)" نمونههای پیشگیری نوع اول میباشد.
هدف اقدامات این بعد از برنامه بهداشت روانی ، شناخت به موقع و درمان فوری و مناسب اختلال (یا بیماری) است. تمام نظریهها و اقدامات درمانی نظیر "دارو درمانی ، رفتار درمانی ، شناخت درمانی ، گروه درمانی ، روانکاوی و ..." در غالب این بعد از بهداشت روانی قرار میگیرد.