سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نظریه های عشق مادری: غذا در مقابل تماس

این متن توضیح می دهد که روانشناسانی  که طرفدار هر یک از نظریه ی روانتحلیلگری و نظریه ی یادگیری هستند معتقدند ، دلیل اینکه کودکان به مادرانشان عشق می ورزند، این است که مادران اساس ارضای گرسنگی و نیازهای مکیدن هستند.به بیان دیگر آنها می گویند  تماس کودکان با بدن مادر از سایقهای فعال کننده ی درونی مرتبط با نوشیدن از سینه ی مادر است جلوگیری می کنند.

مطابق با گزارش داده شده به وسیله ی هری هارلو، این اعتقاد وجود داشت که تنها یکی از این دو گروه نظریه عمومیت دارد. هارلو یک روانشناس است که روی یادگیری بچه میمونها مطالعه می کرد، وی توضیح داد که چرا مشاهده هایش از میمونها در آزمایشگاه، دلیل زیر سوال بردن این اعتقاد بود:

ما بیش از 60 تا از این حیوانات را 6 تا 12 ساعت بعد از تولد از مادرانشان جدا کردیم و به آنها از طریق یک بطری باریک شیر می دادیم.نرخ مرگ و میر بچه میمونها کمتر از زمانی شد که ما به مادران میمونها اجازه دادیم تا بچه هایشان را خود بزرگ کنند.بچه های تغذیه شده به وسیله ی بطری سالم تر و سنگین تر از بچه میمونهایی بودند که بوسیله ی مادرانشان تربیت می شدند. در طول فرآیند مطالعاتمان ، متوجه شدیم که بچه های پرورش یافته در آزمایشگاه ارتباط قوی با پارچه های  داخل لانه شان که برای پوشاندن آهن آلات کف لانه شان بکار برده شده بوده، برقرار کردند.

در حقیقت بچه میمونها به پارچه ها، به اندازه ی بطری هایشان تماس عاطفی برقرار کردند. و این در تقابل با دو تئوری قبلی قرار داشت. نظریه ی روان تحلیلگری می گوید به هر آنچه نیازهای دهانی او را ارضا کند، عشق می ورزد(نوک پستان)- و نظریه ی یادگیری پیش بینی می کند کودک با هرآنچه که برای او تقویت فراهم  کند ارتباط برقرار می کند (بطری).

به طور تطابقی ، هارلو تصمیم گرفت یک تحلیل آزمایشی جهت دار از تماس(ارتباط) انسانی، بوسیله ی میمونها راه اندازی کند. استفاده از میمونها برای مطالعه ی فرآیند عاطفی در انسانها برای اغلب مردم ممکن است دنباله (مشکل ساز) داشته باشد، اما نه برای هارلو  ، کسی که به عنوان روانشناس آزمایشی آموزش دیده بود.sa

او می دانست که جدا کردن انسانها از مادرانشان کاری غیر اخلاقی است، اما او معتقد بود که اساس فرآیند وابستگی عاطفی  شامل پرستاری، تماس، چسپیدن( در آغوش گرفتن) و حتی مشاهده و اکتشاف شنیداری می شود که در هردو گونه تفاوتهای اساسی وجود دارد.(هارلو 1958)

هارلو برای بچه میمونها دو جایگزین مادر مصنوعی با اندازه های واقعی، صورتها شبیه و با چشمان درشت فراهم کرد.یکی از جایگزینها تنها از یک تور سیمی لخت تشکیل شده بودو دیگری از سیمهای که با یک پوشش نرم پوشانده شده بود ساخته شده. او میمونهایش را به دو گروه تقسیم کرد ، یکی به طور دوره ای به وسیله ی بطری قرار داده شده در سینه ی مادر سیمی پوشانده شده تغذیه می شد و دیگری بوسیله ی بطری قرار داده شده در سینه ی مادر سیمی (پوشانده نشده) تغذیه می شد. فرضیه ای که آزمایش شد این بود که جایگزینِ مادر پوشانده شده حتی برای میمونهایی که بوسیله ی مادر سیمی تغذیه شده باشند، احتمالا تقویت کننده باشد.برای جمع آوری داده ها، هارلو مدت زمانی را که هر کودک با یکی یا هر دو جایگزین مادر گذرانده بود اندازه گرفت.

آنکه میمونها یی که بوسیله ی مادر پوشانده شده شیر داده می شدند به آن بچسپند و از تورهای سیمی لخت که   از آن تغذیه نشده پشم پوشی و بی توجهی کنند ، خیلی عجیب نبود. هر چند که از طرف دیگر حتی بچه هایی که از مادر سیمی پوشیده نشده تغذیه می شدند، پس از چند دقیقه که نیاز به مکیدن شیر برطرف شد، علاقه ای به نگه داشتن و چسپیدن به آن نداشتند و فقط وقتی که گرسنه میشدند به طرف آن می رفتند.

نه تماس ونه عشق برای مادر سیمی مشاهده نشد.اما مادر سیمی پوشانده شده علائق عاطفی بچه ها را مال خود کرده بود.این واکنش آنقدر قوی بود که که هارلو شگفت زده شد، برای اطمینان مجدد ، بچه میمونها وقتی که اتفاق ترسناکی رخ می دهد ، باید همان کار را که انگار مادر واقعی شان وجود دارد انجام دهند بنابراین وقتی که یک بچه میمون رم داده می شد(ترسانده می شد) آنجا می دوید. بنابر این او تصمیم به انجام آزمایشی دیگر گرفت.

او یک اسباب بازی مکانیکی ناشناخته که در داخل یک لباس(پوشش) محافظت می شد در قفس میمونها کذاشت.میمونها برای راحت شدن (از ترس) فورا به طرف مادر سیمی پوشانده شده دویدند و با تقلا با یک دست به او چسپیدند و سپس با دست دیگر شی جدید را اکتشاف می کردند.sd

مادران سیمی این اطمینان مجدد را فراهم نکردند. میمونهای بدون مادر پوشانده شده که استرس یکسانی به آنها وارد شده بود علائم آشکاری نشان میدادند.آنها وحشت و لرزیدن داشتند، فریاد می کشیدند، می لرزیدند و خودشان را پنهان می کردند، ادار می کردند.

بنابراین به نظر می رسد که مادری کردن ، اولاً در حیطه ی لمس کردن ، آسایش فراهم کردن و نگه داشتن( نگهداری کردن ) قرار دارد که هارلو آن را در ((ارتباط راحت)) یا (( عشق)) نامید.( هارلو 1958)

پژوهش هارلو ، یک نمونه ی کلاسیک از استفاده از نظریه است، اگر چه ، اینکه مطالعه اش، جنبه ای از هردو نظریه یادگیری و روان تحلیل گری را رد کرد که خیلی نکته ی مهمی به حساب نمی آید.بخاطر داشته باشید که نظریه ها وقتی معنی دارند که مفید باشند و نه لزوما درست. فرض شود که همه ی جنبه های آنها باید درست باشند، آنها دیگر قانون علمی می شوند و نه نظریه.

ترجمه بخشی از کتاب the developing perdon throught the life span تالیف   kathleen stassen

  مترجم:محمد سجاد صیدی


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :42
کل بازدید : 549851
کل یاداشته ها : 36


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ